سایه



#دلت چیزی نمیخاد؟

@چی مثلن؟

#آبی چایی ای چیزی.

@ساعت ۳ صبح آ

#خیلی خوشحالم که اینجایی

@همیشه قبل خواب کلی بازی میکردی با دستات جلو صورتت چرا؟

#یادته!؟؟؟

@همیشه برام سوال بود.

#نمیدونم واقعا 

@دیگه یادت رفته نه؟

#نمیدونم

@گاهی یه شعرم میخوندی "شاله ی شاله ی"

#آره آره این لالاایم بود عاشقش بودم هنوز گاهی توو ذهنم دورش میکنم

@مراقبت کن از خودت به خودت برس دو شب اینجام مسواک نمیزنی.

#دیوانه چقدر دقیق تحلیل میکنی

@حواست اصن به خودت نیست

#میدونم.

آروم توو دلم میگم تموم شدم 

چند وقتی هست تموم شدم.


چرا باید یهو یادم بیاد 

یه کوچه که فقط دوتا دوچرخه از کنار هم عبور میکنن

چیزی شبیه کوچه های آشتی 

با ترس میرفتم 

گمونم ۱۰ دقیقه فاصله داشت تا خونه 

۱۰ یا شایدم ۱۱ سالم بود 

هر روز سر میزدم 

یه در که از دیوار یه خونه ی قدیمی با دوتا پله ی فی وصل میشد به کف کوچه

یکی از اتاقای اون خونه بود

ولی خو عملا یه مغازه بود 

مغازه ی نقلی که خرت و پرت داشت!

مُهرای کودکانه 

نوار چسب رنگی 

کارت بازی

توپ 

خرت و پرت 

ده دقیقه با دوچرخه طول میکشید 

میرسیدم 

با ترس

با ترس  نگاه میکردم 

همیشه دو دل بودم برای داخل رفتن 

چه بوی خوشی داشت 

شاید بیش از صد بار رفتم 

و هر صد بار مردد بودم

نمیدونم چرا 

فقط یه توپ بیسبال سبز گرفتم 

چرا باید یادم بیاد که اون کوچه چقدر تنگ بود

چرا یادم نیست انتهاشو

انتهاشو ندیدم هیچ وقت 

امروز مصطفی خیلی با عجله سر یه دوراهی پرسید انور یا اونور؟

مصطفی من بلد نیستم که!

تو هر روز از این مسیر میری محل کارت!!!

نمیدونم چرا هیچ وقت یاد نمیگیرم ببخشید.

خجالت کشیدم ولی خندم گرفت 

گمونم چون انتهای اون کوچرو ندیدم همیشه کوچه ها و خیابونا غریبن 

احساس پیری و بی انگیزگی همراه و رفیق این مدت بوده 

گاهی شکستش دادم 

گاهی زمینم زده 

استخوان انگشت کوچیک آدم چرا باید از کف دست تا بند دوم آسیب ببینه؟

حتی توضیحش عجیبه 

چرا باید هر ماه یه انگشت بشکنی!؟




هیچکس ننشست روشون امشب 

برای ما بود 

برای ما

ما نبودیم 

پس خالی بمونه 

ما.

هیچ چیزی طعم و رنگ نداره 

حتی اگه دلم بتپه براش 

اینکه دیوانه وار بخام فیلمی رو تماشا کنم ولی نباشه و برام ینی هیچ

این ینی ما نتونستیم بریم 

اینو دوس دارم 

این منو زنده میکنه 

میدونی 

من خیلی صدات کردم 

ولی شاید دلم همون شب شکست 

گمونم اون شب شنیدی 

میگم نه اینکه نباشی 

ولی خو همیشه باش 

همیشه بشنو 

من بی کسم بی تو

من هر روز از روزی که خودمو شناختم باهات حرف زدم 

پس بشنو صدامو 

تقدیر 

امتحان 

صبوری 

سختی 

هرچی که بود و هست 

احلا من العسل

دمت گرم 

حتما حکمتی داشت 

که تو میدونی

من معمولا وقتی بخام تشکر کنم خراب میکنم 

انقدر که خجالت میکشم 

من الان خجالت زده ام 

خیلی 

ممنونم ازت 

دلم میخاست بیام آستانه امشب هر جور شده حتی در حد یه نگاه کردن و برگشتن 

قسمت نشد 

دلم میخاد یه روز تمام بیافتم به خاکت 

بگم من 

ممنونم از اینکه نمیخوای و نمیزاری که یاد بگیرم تحمل جای خالیشو 

ممنون که نزاشتی یه لحظه دست بکشم 

ممنونم.

من هیچی ندارم 

جز تو 

همه چیمو ازم گرفتی تو این چند وقت 

دقت کردی؟

عشق 

زندگی 

حتی ممکن بود بلغزم حاجی 

چرا اینکارو کردی؟

عرشو نشونم دادی به فرش رسوندیم 

ولی اگه بگم تلخ ترین شب زندگیم اون شب بود که میخاستم پول نزول کنم باورت میشه؟

تب کردم تا صبح 

چرا رسوندیم اونجا و آخر راه گذاشتی جلو پام؟

چرا وقتی حجمه ی اون همه تهمت و فشار و محل کارم دیدی هیچی نگفتی؟

فک کردی قهر میکنم و تو بازی رو میبری؟

چرا وقتی رو تخت بیمارستان بودم فک میکردی ممکنه ببرم ازت؟

ولی اعتراف میکنم ندیدنش نشنیدنش نبودنش سخت ترین بود برام 

هرچی که بود سخت بود 

عادلی پس حتما عادلانه بوده.

شاید اون گربه 

شاید اون دختر بچه 

شاید اون دو نفر 

شاید اون آقاهه که ناشنوا بود 

شاید خانواده ی اون کارگرا

شاید به خاطر دل یکی ازونا 

شنیدی صدامو 

ولی هرچی که بود هرچی که هست 

من دوست دارم 

خیلی دوست دارم 

ممنونم که هوامو داری 

من بلد نیستم و این نابلدی شیرینِ



نمیدونم سینما تنها رفته بودم یا نه 

ولی میدونم بهمن پارسال یکی از آرزوهام برآورده شده بود

از آخرین سینما رفتنمم دیگه باید ۷ ماه گذشته باشه 

استرس داشتم 

شلوغی

پیدا کردن یجا که تکیه بدم و وایسم

در باز میشه

انقدر که مرور کردم صندلی رو بی مشکل میشینم

آب 

آب ندارم که 

بوفه نیست که 

تشنه نمیشم 

اصن آب باشه کجا بزارم 

نگاه میکنم

 همه دنبال صندلیاشونن

پر میشه 

فیلم شروع میشه 

و سرخ پوست

تعلیق 

ترس 

عشق 

نفرت 

آزادی 

رحم 

وصال 

چقدر قشنگ بود 

چقدر خوش رنگ 

تموم میشه 

میدوی بیرون 

همش اون جمله ته ذهنت تکرار میشه

*با مهربونی نمیشه زندان رو اداره کرد.

#با مهربونی میشه جهنمم اداره کرد.

مصطفی عکس دو سه روز پیش که رفتم نمایشگاه پیششو گذاشته 

سنم خیلی بالا رفته 

خندم گرفت 

بلند بلند توو تاکسی خندیدم 

زنگ میخوره 

#چرا انقدر کم زنگ میزنی؟

@چیزی شده مگه؟

#نه زنگ بزن 

@باشه

گریم میگیره 

لعنت به تویی که انقدر هنوز آه داری 

خوشبختی شبیه صدای هیچ کس نیست 

لعنت به تو که از چهرتم بی زار شدی 

میخندی به چشمات 

دلهره داری وقتی ۶ سال از رگ گردن بهت نزدیک تر 

درش میاری 

عو روی کارت برای هزار بار نگاه میکنی 

عکس خودشو.

کتاباشو 

ساعتایی که برات گرفته 

ساعت دوس داری

مرگ شبیه توعه وقتی به آینه نگاه میکنی 

آینه ای که جمله ی اون زیرشه 

بیزار تر میشی از چشمات.

مرگ شبیه رویا نداشتنه 

مدتهاست رویایی نداری 

با پسرت حرف نمیزنی 

دخترتو نمیبوسی 

به گلات آب نمیدی.

تابلوهاتو بر میداری 

یسرتم کنار رگ گردنت 

گردنبندت 

میزاری توو جعبه 

میشه خودمم خاموش بشم؟

۴ هفته پیش اونقدر دلم خاست که مشهد باشم که زدم زیر گریه توو خیتبون یه آدم ۱۰۰ کیلویی با ریش داعشی و قیافه ی داغون گریه کنان توو شهر غریب

عمیقا غریب

شرایطشو نداشتم 

امروز داشتم 

نرفتم 

چقدر ضعیفم و تکیه گاه نبودنم چقدر معلوم شد برای خودم 

ضعیفم و ضعیف ترین 

ضعیفم که ۳ ماه تلاش کردم تا آخر یجوری خودمو برسونم به خواننده ی مورد علاقش که بهش بگم چی میخوامو بگه فکر میکنم 

ضعیفم که بست نشستم تو کافه ای که بگم چی میخامو بعد بهم بگن نمیتونن که الان وقتی از جلوش رد میشم دیگه نیست

چقدر ضعیفم که همه ی ۲۵ سال عمرمو ساکت بودم در مقابل خواسته هام ولی فریادش زدم این یکی رو برای پدر مادری که هیچ وقت چیزی از من نفهمیدن 

چقدر ضعیفی پسر تو 

اونقدر ضعیفی که بعد این همه روز هنوز لیوان نداری محل کارت

اونقدر ضعیف که وقتی محسن کاپشن سبزمو گرفته تا همین الان سرما همه ی تنمو گرفته 

کاپشنی که جاش بهم داده خیلی گرم تره خیلی ولی سرده بی اون 

حساب روزو شب در رفته از دستم 

اونقدر تشنه اونقدر منتظر که گاهی وقتی موزیکی بود که زبونشو نمیفهمیدم و متوجه نمیشدم ۵ ساعت مینوشتم تیکه تیکشو اونقدر سرچ کردم تا پیدا کنم چیه و چی میگه 

مخاطبش منم یا نه 

با هر موزیک مردم 

دفن شدم 

پوسیدم 

هربار که چیزی گذاشتم 

۲۴ ساعت نگاه کردم که نکنه حتی به اشتباه دستش بخوره و صفر بشه یک 

که زنده بشم 

که ضربانت برگرده 

چقدر ضعیفی بچه جان 

۳ ماه هر روز بیماریتان بودم هر روز 

تو بی ربط ترین نقطه ی ممکن چشمم به در موند 

نگام به تلفنم 

که نکنه به اشتباهم شده بگه خوبی 

چقدر تو ضعیفی پسر 

دنیا مال تو نیست 

بچه

احمد سرخپوست منم 

که با واکس سیاه کردم خودمو 

که قایم شدم 

که منتظرم خراب بشه که فرار کنم 

احمد سرخپوست منم که باهمه ی دقتم صندلی ای رو رزرو کردم که بشه زود فرار کرد

ردیف ۱۵ صندلی ۲۰

احمد سرخپوست منم که میرم جاهایی که دوس ندارم 

کارایی رو انجام میدم که دلم نمیخاد 

که نبیننم 

که بعدش فرار کنم 

چقدر دل خوشیام حقیر بودن :)

چقدر 

اینکه دیلمان رفتن روحمو جلا میداده

اینکه بخای توو جشنواره فیلم ببینی 

اینکه بخای عکس ماشین مورد علاقتو نگاه کنی 

اینکه عاشق ساعتای مسخره ی چل پنجا سال پیشی 

اینکه عطر تشخیص دادنت در حد سرد و گرم و هیچی بلد نیستی ولی هر روز چک میکردی که ادکلن آبی رنگت تموم نشه و یه بار کل روز عذاب وجدان داشتی که بیشتر از حد معمول زده بودیش 

اینکه مثل دیوونه ها همیشه یچیزی رو سفارش دادی و ذوق بار اولو داشتی 

اینکه عاشق جین شده بودی 

اینکه هر روز منتظر هارمونیکات بودی که برسه 

اینکه ورزش مورد علاقت چی بوده  

اینکه همه ی اینا مسخره بوده و دست چندمی و بی اهمیت اونقدر بی اهمیت که دلی نمیلرزه 

اینکه ماه هاست به عطرت نگاه میکنی فقط 

ماشین مورد علاقتو حتی توو خیابون که میبینی نگاتو بر میگردونی 

مدت هاست غذای مورد علاقه ای نداری 

آخرین باری که رفتی محلت یادت نیست آخرین باری که پدربزرگتو دیدی

شلوار جینات شده یکی دوتا 

هارمونیکاتو روز اول که رسید دیدی و زیر تخت داره خاک میخوره

حتی نمیدونی رویدادهای ورزش مورد علاقت توو چه مرحله ای هستن 

تو مدت هاست که مردی 

تویی که اولین "نه" برات تموم شدن هرچیزی بوده ولی ماه هاست نه شنیدی

مدتهاست مردی 

تویی که همیشه سعی کردی آزاری نرسونی 

مدتهاست مردی 

تو حتی اسم گلارو بلد نبودی

تو مدت هاست که مردی 

حالم بهم میخوره از لباسای ولوی توو خونه 

از اینهمه تلاش بی خود 

این همه اینور اونور کردن و فرار از افسردگی 

مَرد بدون شنونده میمیره 

زودم میمیره 

احمد سرخ ‌پوست منم 

"""تو قاب خالیه جنون یه عکس خاکستری ام"""

وقتی ۲۵ ساله شدم و هنوز توو جاهای شلوغ دنبالتم که تکیه کنم و بگم میترسم تشنم بشه.



چه خوبه که میبینی دلم چی میخاد 
همه ی اینروزایی که خبر فوت پدر مرتضی و سحر شنیدم پر شد گلوم که ندیدمشون 
اینکه میشنوی رو دوس دارم 
اینکه میاریش خونه ی خودم مرتضی رو 
که بغلش کنم بگم که رخت شادی تن کنی و منو ببخش که ندیدمت زودتر 
که براش کوچولوهای خوشکل آرزو کنم 
که یکم سبک بشه دلم 
موقع برگشت چقدر حرف زدم با خودم 
خیلی کم حرف شدم
خیلی 
گفتم که چرا نگاه نمیکنی باقی نمره هاتو 
گفتم که خو درسته بدت میاد از انصراف دادن ولی خو همه چی که باب میلت پیش نمیره 
گفتم که چقدر دلم میخاد حرف بزنم 
گفتم که خو همیشه که اونجوری که دلت میخاد نمیشه 
دلم تنگ شده برای خودم 
دلم تنگ شده برای یه خواب آروم 
دیروز وقتی دیدم گلاش دقیقا همرنگ گلدون صورتیش شدن برام سوال شد که من نباشمم گلشو میده یا نه
دلم تنگ شده خیلی
خو اعتراف میکنم با توام حرف زدم خیلی ام حرف زدم 
البته خودتم میدونی 
دستمو ول نکن 
همونجوری که تا الان نگه داشتی 
دلم پر شده یکم میدونی 
غر میزنم گاهی به جونت 
چند روز پیش یچیزیو مرور کردم یکم ترسیدم 
ترسیدم که نکنه تو ام ولم کنی 
البته میدونم که هستی همیشه 
ممنون که هوامو داری 
ممنونم
من وقتی سنم کمتر بود 
بلند تر باهات حرف میزدم 
وقتی سرپایینی طالاقانی رو میدویدم 
" از یه امام و یا شایدم از قول پیامبر میگفت، یادم نیست دقیق؛ میگفت اگه شب یکی رو در حال گناه دیدی، صبح بهش به چشم یه گناهکار نگاه نکن، شاید در طول شب به درگاه خدا توبه کرده باشه و ما میدونیم خدا اونقد بزرگ و مهربونه که فقط منتظره ما بگیم ببخشید و ببخشه. دلتو بزرگ کن و مهربون باش و ببخش. همیشه ام ته ش میگفت وسیع باش، و تنها، و سربه زیر و سخت."
من دیگه ناجی نمیخام 
دیگه هیچی نمیخام 
من دیگه حتی دست و پا نمیزنم 
کسی نبخشید منو 
تو ببخش ولی 
ببخش که تو کریمی.

روزا میان میرن 

یچیزیایی میارن و با خودشون خیلی چیزا میبرن 

سخت ترین کار دنیا بود 

دور ترین فاصله ها بود 

کلنجار 

صداهارو شنیدم و رامو گرفتم و رفتم 

چه نم بارونی 

چه خیابونی 

رامو گرفتم رفتم 

اندازه ی صد سال رو سرم بارون و بارون و بارون 

یکی با خوشحالی چند روز پیش بهم گفت قرار برف بیاد 

نمیدونم چرا اونطوری گفتم خدا نکنه 

همه ی مسیر تا خونه گفتم خدا نکنه و رامو گرفتم و رفتم 

اندازه ی همه ی آدمای جلو در سیاه بود تنم 

ولی رامو گرفتم و رفتم

اندازه ی همه ی آدمای اونجا

یه دنیا دلم خاست بیام داخل

"اذیت نکن کسی و راتو بگیر برو"

اندازه ی هزار سال 

هزار بار گفتمش

راتو بگیر برو.

.

.

کلنجار

میپرم از خواب شبو لباسمو تن میکنم

چراغو روشن میکنم خونه رو پرسه میزنم

تا خود صبح با خودم همش کلنجار میرم

تا بلکه خوابم نبره نیای به خواب دیدنم


شمردم دقیقا شش تا ماشین رد شدن و کسی زحمت ترمز کردن به خودش نداد 
شهرک خلوت و کم رفت و اتمد و خو تاکسی اختصاصی نداره 
با اوضاع اقتصادی فعلی هم که اکثر کارخونه ها خوابن د رفت و آمد به همون میزان کم 
غر زدم براش 
اینکه خو ببین آخدا یکم تلخ دیگه 
هوا که سرده 
خیابون خلوت 
ساعت مناسبی هم که نیست 
اینایی که بی توجه رد میشن 
خو باید یه نگاهی بکنن دیگه 
من که همیشه موقع برگش هر کسی رو دیدم سوار کردم 
خو یعنی اینقدر همه چی بی پایه و اساس شده برات 
نذاشت حتی دیگه ادامه بدم 
هفتمی وایساد 
آره تو از رگ گردن به من نزدیک تری 
حتی وقتی دیشب اونطوری از خواب پاشدم 
امروز صبح از جلوی یه مکانی رد شدیم و مصطفی گفت اینجا مراسم عقد مرتضی بود
نمیدونم چرا توو ذهنم گفتم "چه بد که من نبودم 
خو حتما عروسی میخاد بگیره 
خو چه بد که من نیستم"
دمش گرم ایشالله همیشه شاد باشه دلم براش تنگ شده خیلی 
عصر با هم بودیم که باباش گفت حال عمو بیژن بده و باید بریم حشمت 
نمیدونم چرا انقدر مضطرب شدم 
اونقدری که نزاشتم تا دم در برسونتم و وسط راه پیاه شدم 
*فقط خواهشا حالشو به منم بگو
#باشه آقا باشه 
اومدم خونه تا سرمو گذاشتم رو بالش خواب دیدم 
همون باغ همه سیاه!
*آقا خوبی چه خبر؟
#دارم میرم خونه ی عمو اینا،فوت شد.
.
.
.
.



#چرا بهش چیزی نگفتم

#چرا نگفتم اگه فقط چند ماه قبل به پستم میخوردی ممکن بود صورتتو له کنم 

#چرا نگفتم نبین منو اینجوری 

#چرا نگفتم احتمالا یه جایی یه کار درستی کردی که اینجوری ام و میگذرم ازت 

#چرا گفتم ببخشید و در و بستم.

 گمونم میدونم 

فک کنم ازون شبی که پتورو کشیدم رو صورتم که 

 از یه امام و یا شایدم از قول پیامبر میگفت، یادم نیست دقیق؛ میگفت اگه شب یکی رو در حال گناه دیدی، صبح بهش به چشم یه گناهکار نگاه نکن، شاید در طول شب به درگاه خدا توبه کرده باشه و ما میدونیم خدا اونقد بزرگ و مهربونه که فقط منتظره ما بگیم ببخشید و ببخشه. دلتو بزرگ کن و مهربون باش و ببخش. همیشه ام ته ش میگفت وسیع باش، و تنها، و سربه زیر و سخت.


حتما خیلی براتون مهم بوده که پاکش نکردید

آره خیلی خیلی خیلی


عجیب



اَنه خواخورزایه هر یکی دو روز اَیه 

ا دینم انه شبیه




انتقام

چقدر کلمه ی خشنیه حتی 

ولی اگه حتی نمیخاست گرفت 




پس چرا دو شب زنگ زدی 

بخدا فقط خواب دیدم ببخشید 

تموم شدن اینا خو همشون بیا ببر بیا ببر تا هوا سرده

تو رو خدا دیگه نگو

پس چرا گفتی اومده

بخدا حالم خوب نبود یچیزی گفتم



نگاشون میکنه غرق میشه 

قایمشون میکنه که دیگه خجالت زده نشه.


بارونی میاد
سیل 
فک کنم فهمیدی
سعیمو کردم که اظطرابو کم کنم ولی قبول کن سخت صفرش کنم 
۸۶ مین روز و نوبت آزمایش 
رعایت کردم و قرصارم خوردم :))
خندت نمیگیره بگم عذاب وجدان دارم؟
از عمق وجودم از ته دلم خواستم برف نیاد و نیومده
ببخشید
اگه دوس داری بزار بباره دیگه فرقی نداره.
شنبه ۹۰ روز میشه و اون مطب لعنتی.
از الان دارم میگم که حواست باشه
میدونم حواست هست 
حواست هست؛ به موهای سفیدِ سرم؟
چقدر امسال، از گذشته شکسته ترم…
حواست هست؛ نوکرت داره پیر میشه؟
بخرم ببرم.داره دیر میشه

سایت کم نشه

قشنگ ترین دقایقم اظطراب و هیجان خرید هدیه هاش بود همیشه 

کم و خرد و ناچیز بود ولی اینکه ساعت ها روزها شایدم مدت ها بهشون فکر میکردم و برام اهمیت داشت با ارزششون میکرد حداقل برای من 

روز سختی بود

خیلی 

صبح انگار آایمر به اوج میرسه!تمام راه داشتم فک میکردم عیدیش چی باشه

عصر گل فروشیای شلوغ و کادوهای متحرک توو خیابونا 

واقعا طاقت نیاوردم که نیام 

گل گرفتم برات

نرگس خوشکل میدا کردم تازه ی تازه 

نه خو زیر قولم که نمیزنم 

نمیام 

از بالا پل نگات کردم 

ببخش بی معرفتیمو فقط نمیخام کسی رو اذیت کنم همین.

شما حتما مهربون بودی 

دم شما گرم 

روزتو تبریک میگم 

دعا کن شما برام بسمه 

دیگه چیزی نمیخام.

کاش تو ام بلد باشی منو برونی از خودت.

دلم گرفته مادرم 

کجاست روستای تو 

مرا ببر به خلوت همیشه سبز شالی ات.

به شوق دست چین تو تمشک های باغ ما

رسیده اند در تب عبور احتمالی ات.

بهشت زیر پای آن نجابت شمالی ات.


۹م اینکارو کردم که بمونه یادم 

که یادم بمونه 

که بمونه یادم 

که یادم بمونه 


دراز کشیده تو ماشین 

از سانروف قطره های بارونو میشماره

اشک میریزه 

به پیراهن نوعش نگاه میکنه حتی 

صدای بارون 

اشک میریزه 

۹م کردم اینکارو که یادم بمونه 


صبحا اسنپ غمگیننم میکنه 

نمیدونم چرا

سردرد عجیب غریبی دارم 

توو رانندگی طولانی که عینک میزنم و بعدش یهو یه تایمی نمیزنم چشم اذیت میشه گمونم همونهامیدوارم ینی 

به هفت سین فک کردم دیروز

حسی نداشتم

هیچ حسی 

سال تحویل پارسال یادمه 

گلوم چه دردی داره 

چرا توو این سرما باید شیشرو پایین بده راننده.

کاش میشد آرزو کنم عید نیاد مثل برف

فک کنم ۴ ماه یا شاید ۵ ماه شده یلاق نرفتنم 

بعد سال ها اولین زمستونی که نرفتم 

چشمام ضعیف تر شده چرا

خونه بهم ریخته ترین دورانشو سپری میکنه 

فقط اونقدری جا داره که بخابم 

باید شروع کنم تمیز کردنشو 

چشمم درد میکنه 

سردم هست 

سرده خیلی 

گمون نکنم بهار بشه 


چرا این همه مدت میشه Most Played و ت نمیخوره ازونجا 
سکوت سرد زمان 
چرا هر بار توو غم و شادی بهش گوش میدم یه حسی بهم میده
خلا
کاملا میبرتم توو دوره ای که هیچی یادم نیست ازش
زمان
پریروز اونقدر داد بیداد کردم و حرص خوردم توو کارخونه که متوحه شدم آدما چطوری قلبشون از فشار وا میسه 
چقدر بد بریدم دستمو 
دو روز پیش یچیزی یادم اومد که از تعجب چند دقیقه توو شوک بودم 
ولی الان هرچی فکر میکنم یادم نمیا  چی بوده

دیروز گذشت و من زنده موندم 

دیروز لبریز بودم از من 

لبریز بودم از غم 

چه سکوتی داشت دیروز 

اونقدر معلوم بودم که سینا!!! برام یه پیکسل خرید!لئون 

اونقدر معلوم بودم که توو ماهی فروشی آقاهه پرسید یه ماهی ببر با اخلاق خودت!پیرانا

شوخی کرد

ولی پیرانا گرفتم.

دیروز تموم شد

دیروز عزادار بودم بی عزاداری.


دیروز از ظهر که فشارم افتاد واقعا حال نداشتم 

واقعا 

۸ خوابم برد 

۱۱ بیدار شدم 

و دوباره ۲ خوابیدم 

صبح دیر پاشدم برای کارخونه 

چطور ممکنه 

چطور ممکنه

چیه این زندگی؟

۷ ماه مونده تا بازنشستگیش 

یه پسر دانشجو داره 

و به دختر کوچولوعه ۸ ساله 

همیشه مودب 

خندان 

با وقار 

فرامرز 

تش دادم 

صداش کردم 

و تمام

چطور تونستم انقدر قوی باشم اون لحظه 

چطور 

چطور بغلش کردم که نیافته

چطور یادم اومد که بهم گفتی ممنونم که احترام سنمو داری 

چطور دخترت توو همون لحظه زنگ بزنه 

چطور وقتی جواب دادم بگه گوشی بابام دست شما چه میکنه؟

چطور ممکنه اونطوری دروغ گفته باشم که دستش بنده.

چطور ممکنه.

چرا از گوشم نمیره صدای دخترت.

چرا

چرا درست قبل عید باید بری حاجی.

من خیلی کوچیکم برای این حجم اندوه.

اونقدر که زدم زیر حرفم

اونقدر که نداشتم جایی به جز خاک مادر

ببخش که اومدم ببخش 

قسم میخورم که دیگه نیام 

ولی واقعا اگه نمی اومدم خفه می شدم

چرا اینکارو میکنی باهام.

مرگ روی دستام 

تنم بوی مرگ میده.


از سرگرمی های بچگیم این بود حساب کنم که ۱۴۰۰ من چند سالمه بابا چندسالشه مامان چندسالشه و حالا هرکی دور و برم بود

چقدر دور و بعید به نظر میرسید ۱۴۰۰ 

حالا فقط دوتا دیگه مونده تا ۱۴۰۰ 

خیلی جالبه مامور آگاهی که برد منو داخل اتاق با اینکه میدونستم حل میشه ترسیدم 

خالی بودم خیلی 

خیلی 

خانومش کلی باهام حرف زد و تشکر کرد 

و پایان 

گذر سال

مرگ 

چقدر بی ارزش چقدر گذرا

چقدر فنا پذیر 

چند روز پیش حامد ازپ خواست که کولمو بهش قرض بدم 

فک میکردم بابت باشگاه میخاد 

میخواست بره مشهد :)

حسرت کشیدم که کولم میره و من نه.

دیروز اولین روز تعطیلم بود

صبح پاشدم دلم میخاست برم ولی 

چه بارونی می اومد

کیومرث میگه سرعت سفید شدن موهات داره رکورد میزنه

کارامو کرد و اومدم بیرون

پیر شدی ینی؟

آره گمونم.

مصطفی گفته بود برم دنبال سمیرا که خرید کنه که ناهار چهارشنبه سوری بپزه :)

تنم میرفت 

دلم نه 

قرار گذاشتیم 

خواهش کردم که داخل نریم 

نمیتونستم 

واقعا در توانم نبود

خیلی تعجب کرد ولی نپرسید چرا 

بردمش هایپر 

خریداشو کرد

غر میزد بابت وقت نداشتنای مصطفی ازم خواست که بهش بگم وقت بزاره 

میگم باشه 

شما چرا انقدر گرفته ای؟حالتون خوب بود که

خوبم یکم گمونم دیر بشه بابت ناهار میثم گرسنشه بابت اون نگرانم

چرا نموندیم؟

شلوغ بود 

نه دلیل دیگه ای داشت،شما فرار کردی 

نه اتفاقا من اهل فرار نیستم فقط نمیخواستم با کس دیگه ای اونجا باشم 

فهمیدم،ببخشید

ایراد نداره.

دلم نمیخواست جلوی یه بچه بغضم بگیره،گرفت و فهمید،دلم نمیخواد جلو غریبه ها ناراحت باشم،بودم و فهمید.

سبزه نداره خونه 

سکه نداره خونه 

اصن هفت سین نداره خونه 

س نداره خونه

فک کنم روزی ۱۰ بار یه کلیپ از فیلم متری شش و نیم میبینم 

دلم پر میزنه.و هر بار دلم پر میزنه اونقدر پر که دیگه نمیبینمش 

خالی شدم خیلی 

خالی 

اونقدر خالی که دیگه پر نمیکنه رد شدنم از اون کوچه منو 

اونقدر خالی که دیگه پر نمیکنه ایستادن کنار ماشینش 

اونقدر خالی که دیگه پر نمیکنه هیچی منو 

ترسیدم خیلی 

چه بارونی 

چه عمقی داره این چروک 


پارسال اولین نفری بودی که دیدم بعد تحویل سال 

پارسال بهت قول دادم که سال بعد باهاش بیام پیشت 

پارسال اولین اشک سالمو تو دیدی 

پارسال قول گرفتم هوامو داشته باشی 

پارسال همین دیشب بود.

قسم خوردم که نیام پیشت 

قلبم دردناک شده از ندیدنت 

میبوسم روی ماهتو حتی اگه نبینمت 

شما مادری پس حتما بهتر میدونی 

گله ای ندارم دیگه 

حتی دیگه حرفی ندارم 

حتما اینطوری بهتر  بوده براش 

تو مادری و تو بهتر میدونی 

بهترینارو خواستم براش 

شادترینارو 

دیدی چه بی رگ شدم 

دیدی چه دعایی کردم براش

قلبم درد گرفت بعدش 

خوابم برد.


یه جاهایی اونقدر احساست میکنم که میگردم دنبال گوشیم که اتفاقی که برام افتادرو توضیح بدم که بگی آروم باش.

این لحظه خیلی بی رحم.

لعنت به من

یه جاهایی اصن کار من نیست دووم آوردن 

هیچی هیچ کس جز تو نمیتونه بگه بگو میشنوم.هیچ کس حق نداره

چقدر تهی ام بی تو 

چقدر مسخره است که هر روز چک کنی از بلاک در اومدی یا نه با یه امید احمقانه تر با یه ذوق بعد بیدار شدن قبل خوتبیدن بعد حمام بعد کار بعد موسیقی بعد ورزش قبل خوردن بعد نوشتن

چقدر کمرم شکست چقدر پیر شدم امشب :)

چقدر شکستم که تنها بودم توو این لحظه 

چقدر نبودی که بگم ببین اینو دیگه من از پسش بر نمیام 

چقدر بی دست و پا وناتوان توضیح میدادم که نگران نباشی من پشتتم که نترس دختر کوچولو نترس خواهر گلم نترسیا هرجا کم آوردی هرجا فک کردی تنها بودی به من فک کنو بگو آرش هست

کمکم کن خدا من کمم تنهایی 

چرا زبونمو بریدی 

چرا دستام قطعه


#دقت کردی هرجا بردی منو با جزییات گفتی که چه کرده و چی گفته و بعدش چی شده توو اون مکان؟

$آره 

#من هیچ تجربه ی عاطفی ای ندارم ولی میفهمم چقدر ممکنه بخای!

$اسم اینجا ماکلوانِ من عزیز ترین برف زندگیمو اینجا بودم 

I'm jealous of the rain

That falls upon your skin

It's closer than my hands have been

I'm jealous of the rain


I'm jealous of the wind

That ripples through your clothes

It's closer than your shadow

Oh, I'm jealous of the wind, cause


I wished you the best of

All this world could give

And I told you when you left me

There's nothing to forgive

But I always thought you'd come back,

Tell me all you found was

Heartbreak and misery

It's hard for me to say, I'm jealous of the way

You're happy without me


I'm jealous of the nights

That I don't spend with you

I'm wondering who you lay next to

Oh, I'm jealous of the nights


I'm jealous of the love

Love that was in here

Gone for someone else to share

Oh, I'm jealous of the love, cause


I wished you the best of

All this world could give

And I told you when you left me

There's nothing to forgive

But I always thought you'd come back,

Tell me all you found was

Heartbreak and misery

It's hard for me to say, I'm jealous of the way

You're happy without me


As I sink in the sand

Watch you slip through my hands

Oh, as I die here another day

Cause all I do is cry behind this smile


I wished you the best of

All this world could give

And I told you when you left me

There's nothing to forgive

But I always thought you'd come back,

Tell me all you found was

Heartbreak and misery

It's hard for me to say, I'm jealous of the way

You're happy without me


It's hard for me to say, I'm jealous of the way

You're happy without me




#دلت چیزی نمیخاد؟


@چی مثلن؟


#آبی چایی ای چیزی.


@ساعت ۳ صبح آ


#خیلی خوشحالم که اینجایی


@همیشه قبل خواب کلی بازی میکردی با دستات جلو صورتت چرا؟


#یادته!؟؟؟


@همیشه برام سوال بود.


#نمیدونم واقعا 


@دیگه یادت رفته نه؟


#نمیدونم


@گاهی یه شعرم میخوندی "شاله ی شاله ی"


#آره آره این لالاایم بود عاشقش بودم هنوز گاهی توو ذهنم دورش میکنم


@مراقبت کن از خودت به خودت برس دو شب اینجام مسواک نمیزنی.


#دیوانه چقدر دقیق تحلیل میکنی


@حواست اصن به خودت نیست


#میدونم.


آروم توو دلم میگم تموم شدم 


چند وقتی هست تموم شدم.


گاهی اونقدر خوب خودمو دلداری میدم که از خودم میترسم 
گاهی اونقدر خودمو توجیح میکنم که باورم نمیشه 
چه خووبه این پریدنا 
که بگی امید هستا نترس 
چه جمله ای رو خواب دیدم 
پرنده 
مشت 
پرنده ی مرده 
گاهی میگم شاید این آخرین فرصتم برای نوشتن باشه 
و هیچکس فردارو ندیده 
دلم دریا میخواد 
دلم پر میکشه 
چقدر تموم میشم هر روز 
هر شب 

دامان گوده مره تنگ بومه گیله لای
داران خاله جی مره سنگ بومه ی گیله لای
می تیلیفه مار می جنگ بومه ی گیله لای
مره تو بزه ی مره تو بزه ی گیله لای
تی خواب رگه ده داس بزنه ای ده داس بزنه ای. گیله لای جان

نه تنها تی چوشم باران ببارست گیله لای
مرغ و ماهی مره زار بناله ست گیله لای
داران چو جی خون بکله ست گیله لای
مره تو بزه ی مره تو بزه ی گیله لای
تی خواب رگه ده داس بزنه ای ده داس بزنه ای. گیله لای جان

مو خواستی تره خوشبخت بوم گیله لای
تی جانه تازه رخت دوم گیله لای
تی پاه که سخت بوم گیله لای 
مره تو بزه ی مره تو بزه ی گیله لای 
تی خواب رگه ده داس بزنه ای ده داس بزنه ای. گیله لای جان


چه بی جون همرو مرتب چید 

چه بی جون 

مرد 

چه جالبه اینجا برای حذف ۳ روز مهلت میخاد 

مهلت 

حتی یه وبلاگ مهلت میخاد 

باشه 

چه تعریف بدیه از روز جزا 

هیچ چیز دست گیر شما نیست و تنهاتان عریان.

چه عریان 

چه بی جان 

چقدر نحیف مردم 

همیشه فک میکردم 

نه اصن فک نمیکردم 

حتی کشتی جا کلیدی باهام قهر بود 

حتی.

سایه مرد 

سال ها پیش وقتی توو حیاط تاب سواری میکرد و سایشو میدید رو دیوار اسمشو گذاشت سایه 

ای کاش سما زودتر بزرگ بشه ازش خواهش کنم اسم دخترشو من بزارم 

چقدر تند میزنه دلم.

فقط از دریچه قلب که یه نفر میتونه درست همه چیز رو ببینه 

"چیزهاى مهم از دید چشم ها مخفى اند"

گریش نمیگره چرا 

گریشو بهش بده حداقل 



پیاده برم؟

چرا میلرزه تنت 

پیاده برم 

سرده 

هر روز نگاشون میکنم 

پیاده برم 

میلرزه 

چقدر سرده 

من هر روز اون کتابارو نگاه میکنم 

من هر روز اون نوشته هارو زندگی میکنم 

من هر روز نگات میکنم مامان.

یه روز همه چیتو میگیرن.

من همرو هر روز 

هر ساعت 

من که دیگه چیزی ندارم.

باید برم زودتر امادشون کنم.

خواهش میکنم.

یه روزی همه چیتو میگیرن.

حتی خودتو.


چرا نمیای سر بزنی؟؟

وقت نمیشه دیگه

.

.

نگفتم سخته خیلی سخته مسیر جنگل برام 

نگفتم ۱۰۰ بار تا نیمه ی راه اومدم 

نگفتم اونقدر ایستادم کنار راهدارخونه که پام سرپا خواب رفت 

نگفتم عین مردن میمونه 

نگفتم من خودمم با واسطه دوس داشتم 

توان بیشتر از نیم ساعت موندن نیست 

نباشمو بیاد چی 

باید برم 

تبریک میگه و میره 

میره خونش 

ماهیاش منتظرن 

گلا 

تابلوها 

استیکر رو یخچال 

شب نهم امشب 

چه خوابی بود توو مسیر برگشت 

دیدی هیچ وقت از تنهایی نترسیدم؟

دیدی چی گفتم؟

گفتم باقی مونده ی عمرمو بدم 

دستشو ببینم حتی نگیرم.

دلم دریا میخاد 

دلم 

تمرین میکنم هر روز حرف زدنو که یادم نره 

چرا دستم بوی وانیل میده.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها